لیلا کوهی

 

 

 

 

وقتی از کودک درونم حرف می زنم از چه حرف می زنم؟ ناگهان بعد از مواجهه با اين متن به این فکر افتادم که وقتی ما کودک یا نوجوان بودیم دست کم در کشور خودمان افسردگی آنقدر ها برای بزرگسالان هم به رسمیت شناخته نمی شد چه برسد به کودکان. فکر کردم و به یاد آوردم که گاهی من هم این علائم منسوب به افسردگی را تجربه کرده ام و باز فکر کردم که آیا کودک افسرده شفا نيافته دیروز، همان کودک درون امروز نیست؟ برای شفای کودک درون افسرده چه باید کرد؟ متن کوتاهی خواندم و پر از سوال شدم اما آیا زیباترین کاری که هر متنی می تواند بکند همين ايجاد سوال نيست؟

 

لیلا کوهی دارای کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی بالینی از دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی تهران است و چند سالی ست که در حوزه روانشناسی کودک و نوجوان به تحقیق و بررسی مشغول است. امیدواریم در پیرسوک باز هم از ایشان بخوانيم.

 

 

 

 

 

 

 

آیا کودکان هم دچار افسردگی می شوند؟ بله بسیاری از ما بزرگسالان متوجه افسردگی کودکان نمی شویم اما پنج در صد از کودکان و نوجوانان دچار افسردگی هستند. گرچه تنها از دو دهه گذشته تا کنون است که افسردی کودکان جدی تلقی شده و مدرسه نرفتن کودکان، چسبیدنشان به والدین ، نگرانی های کودک از مرگ والدین به عنوان علائمی شناخته می شود که لازم است رسیدگی و درمان شود.

پیش از اين دو دهه نوجوانی که احساس درک نشدن داشت و دچار نظرات و احساسات منفی زیادی بود و يا با درس و مدرسه مشکل داشت بعنوان فردی که بايد مورد رسیدگی قرار گيرد در نظر گرفته نمی شد. حتی تا سال 1980 افسردگی کودکی جزء بیماریهای کودکی به شمار نمی رفت. اما امروزه می دانیم که افسردگی کودکان بسیار جدی و قابل درمان است.

کودکی که غمگين است الزاما افسرده نیست. چرا که افسردگی فراتر از احساس زودگذر غمگينی ست. کودک يا نوجوان ممکن است تحت شرایط زندگی روزمره گاهی غمگينی را تجربه کند. تغییرات موقتی در خلق را نمی توان افسردگی دانست بلکه چنانچه اين غمگينی با احساس نا اميدی، کاهش انرژی و شوق و ذوق کودکی همراه شود و برای هفته ها، ماه ها يا ( در موارد نادر) سال ها  طول بکشد، افسردگی ناميده می شود.

خوشبختانه تشخیص و درمان سریع می تواند امکان عود آن را کاهش دهد. کلید اصلی شناسایی اولیه و کمک خواستن است.

علائم افسردگی چیست؟

افسردگی ممکن است خودش را در غالب رفتارهای متفاوتی نشان دهد. ممکن است متوجه شوید که کودکتان غمگين است و زیاد گریه می کند موقع بازی زیاد خوشحال نیست و از بازی با کودکان ديگر لذت نمی برد و برعکس عصبانی و مخالف ديگران است. نوسانات خلقی ( گاهی خوشحال گاهی غمگين ) هم در افسردگان بسیار شایع است.

اگر کودکی افسرده باشد ممکن است با کودکان ديگر و يا خانواده خود کنار نيايد و علاقه ای به روابط اجتماعی نداشته باشد. علام ديگر افسردگی می تواند شامل موارد ذیل باشد:

-          بی انرژی بودن

-          احساس گناه

-          مشکل در تمرکز

-          بی علاقگی

-          احترام به نفس پایین

-          بدبینی

-          عملکرد پایین در مدرسه

-          شکایات مکرر جسمی مانند سردرد و دل درد

-          مشکلات خواب ( پرخوابی يا کم خوابی)

-          مشکلات خوراک( پرخوری و کم خوری)

ممکن است کودک همراه با افسردگی مشکلات ديگری نیز داشته باشد. چرا که افسردگی کودکی رابطه تنگاتنگی با سایر اختلالات کودکی مانند اختلالات اضطرابی، کمبود توجه، اختلال رفتاری و در نوجوانان سوء مصرف مواد دارد.

گرچه تشخیص افسردگی کار آسانی نیست اما چنانچه متوجه شدید که کودکتان هر کدام از علائم گفته شده را برای هفته ها يا حتی بیش از آن تجربه می کند مشورت با دکتر خانواده ضرورت دارد.

 

عوامل ایجاد کننده افسردگی

کارشناسان متفق القول هستند که افسردگی نتيجه همراهی عوامل وراثتی و محيطی است.برای مثال داشتن يک والد افسرده بیست و پنج درصد احتمال افسردگی را در فرزند بالا می برد. چنانچه هر دو والدین دچار اختلالات روانی بوده يا باشند هفتاد و پنچ درصد احتمال افسردگی در کودک بالا می رود. گرچه علت افسردگی مشخص نیست اما به اعتقاد دانشمندان تغییرات شیمیایی مغز در وجود آن تاثیر به سزایی دارد به هر حال می توان گفت که افسردگی نتيجه تغییرات شیمیایی مغز، ژن و تغییرات نابهنگام زندگی، ترد يا ترک شدن، مشکلات مضمن در مدرسه، سوء رفتارهای جسمی، جنسی و عاطفی هيجانی، غفلت در خانواده، مدرسه و يا توسط دوستان و افراد مهم دور و بر است. گاهی از دست دادن فرد مورد علاقه کودک، حيوان خانگی و يا طلاق والدين می تواند به افسردگی منجر شود.

 

درمان افسردگی

پژوهشها به طور مکرر درمان های روانشناختی را بهترین مسیر درمان افسردگی اعلام می کنند. گرچه برای مواردی که اين درمان ها کارساز نباشند درمان های دارویی به کار گرفته می شوند. گرچه در مورد مصرف دارو نگرانی های زیادی وجود دارد.به خصوص در مورد نوجوانان علاوه بر عوارض جانبی داروها امکان دارد مصرف بیش از اندازه، تاثیرات سوء دارویی بر روی آنها داشته باشد و مانند مخدر عمل کند. اعتقاد بر این است که حتی چنانچه دارو درمانی موثر واقع شود بازهم نیاز به درمان های غیر دارویی وجود دارد چرا که اين درمان ها به کودک کمک می کنند که مهارتهای سازگاری را در خود پرورش داده و در موقعيتهای سخت زندگی اين مهارتها را به کار گيرند.