فراش خیال

(نگاهی به فرش‌های فائق احمد٬ هنرمند معاصر آذربایجان)

آیدا بناء

 

 فائق احمد در کودکی پس از روزها بازی کردن روی فرش اتاقش تصمیم گرفت آن را چند پاره کند و با چیدن دوباره تکه‌های بریده شده در کنار هم، طرح جدیدی بیافریند. او موفق به بریدن فرش شد اما فرصت نیافت آن را از نو کنار هم بچیند، پدر و مادرش سر رسیدند٬ تکه‌های بریده شده فرش را با خود بردند و دیگر هرگز برای اتاق او فرشی نخریدند. کمتر از دو دهه بعد فائق احمد به یکی از مهم‌ترین هنرمندان فرش‌بافی معاصر بدل گشت و امروز یکی از ده هنرمند برتر هنر نساجی به شمار می‌آید.

«آنچه می‌خواهید همیشه در میان انبوهی از زباله پنهان است٬ باید همه چیز را بیازمایید و از خطوطی که کلیشه‌ها و ایده‌های عمومی برساخته‌اند درگذرید» این گفته احمد را می‌توان به نوعی مانیفست هنری او شمار آورد. هنر او  بر پایه آزمودن و گسترش شیوه‌‌های بیان هنری در محدوده بسته و متناهی هنر فرش‌بافی استوار گشته است. بدین معنا او در جست‌وجوی زبانی نو نیست، بلکه تلاش می‌کند در محدوده زبانی کهن، به شیوه‌ای خلاق طرحی نو درافکند. انتخاب فرش به عنوان ابزار بیان، برای هنرمندی که بیش از هرچیز در پی گذشتن از محدودیت‌ها و کلیشه‌ها است عجیب می‌نماید. فرش‌بافی هنری است که محدودیت‌ها و قوانین اجرایی سفت و سختی را بر هنرمند و بافنده اعمال می‌کند، یک گره اشتباه، اندکی غفلت در اجرا و کلیت اثر  از دست خواهد رفت. احمد در تمامی آثار خود سعی دارد تا میان امکانات محدود و کهن اجرایی فرش و ایده‌های نوین نقاط سازش خویش را برسازد. او پس از اجرای کامپیوتری طرحِ بافه‌، آن را با دست روی کاغذ شطرنجی ویژه طراحی فرش پیاده می‌کند و پس از آن فرش مطابق با طرح، توسط فرش‌بافان سنتی آذربایجان در کارگاه‌های فرش‌بافی محلی بافته می‌شود. 

بافه‌های فائق احمد فرش را، هم به مثابه ابزاری کاربردی و هم به عنوان شی تزئینی، در برابر بازتعربف مداوم قرار می‌دهند. فرش‌ها و سایر بافه‌های او نه‌تنها محدودیت‌های اجرایی ریختی، که محدودیت‌های مکان‌مندی و محیطی را نیز در صورت و ایده در می‌نوردند. فرش‌ها و نقوش آذری و اسلامی تنها منبع الهام احمد نیستند. فرهنگ انسانی، شیوه‌های تولید، فرش‌های منطقه شمال اسکاندیناوی، نقوش بافه‌های قبایل ساکن جنگل‌های آمازون و حتی فیلم‌های کیم کی-دوک کارگردان کره جنوبی همه منابع الهام فائق احمداند.

احمد فرش را از آشنا‌ترین و ابتدایی‌ترین صورت معنایی خویش، پوشانندگی، جدا می‌کند. او  تار و پود فرش را از هم می‌گسلد و بافه‌هایی می‌‌آفریند که به جای پوشانندگی فضا، آفریننده مغاک یا گستراننده فضا هستند، گاه به جای اشغال بخشی از فضا، تمام آن را اعاده می‌کنند و گاه در میانه فضا ورطه‌ای از هیچ و همه‌چیز می‌گشایند. بیگانه‌سازی فرش از صورت و معنای آشنای خویش مخاطب را نه در روبرویی با این‌ پرسش که آنچه می‌بینم به چه معناست، در برابر این سوال قرار می‌دهد که آنجه با آن روبرو هستم چیست؟

 

«معادله» - ۲۰۱۷

«اپیفانی» - ۲۰۱۶

 

همان‌طور که خود احمد نیز گفته است تلاش برای جداسازی فرم و محتوا در آثار او تلاشی یک‌سره بی‌سبب و ناکام است. بررسی و درک آثار او از راه بررسی نشانه‌شناسیک فرم‌های کهن فرش‌بافی نیز کمکی به درک آثار او نمی‌کند. دانستن این امر که نقش منحنی در هنر فرش‌بافی آذری به معنای اژدها و قراردادی‌است کهن که خانواده را از زمهریر زمستان و باحور تابستان حفظ می‌کند، ما را در درک بهتر فرش «راه اژدها» از مجموعه گرافیتی آثار احمد یاری نخواهد کرد.  احمد نقوش کهن را به معنایی نو در بافه‌های خود به کار می‌گیرد، آن‌ها را از معنای کهن خویش می‌زداید و ما را در برابر این پرسش که یک نقش در یک اثر ویژه به چه معناست قرار می‌دهد. بدین معنا آثار احمد آشنایی‌زدایی از نشانه‌ها و نمادهای کهن فرش‌بافی‌اند. احمد تنها تار و پود فرش‌ها را از هم نمی‌گسلد بلکه عادات دیداری و تصویر فرش در حافظه جمعی ما را نیز مورد چالش قرار می‌دهد و ورطه‌ای می‌گشاید که باید با نگره‌ای ریخت‌شناسانه بدان وارد شد و نه با خوانشی شاعرانه یا نشانه‌شناسیک.

«راه اژدها» - ۲۰۱۶

 

«گواتما» - ۲۰۱۷

 

 آثار فائق احمد در دوازده سال اخیر به شکل مدام تصویر و تصور پیشینی ما از فرش و هنر را به چالش کشیده‌اند، در مجموعه گرافیتی روی نقوش سنتی فرش‌های آذری را با جملاتی مشابه دیوار نویسی‌های معاصر می‌پوشاند، در مجموعه آبگون محدودیت محیطی فرش را به چالش می‌کشد و در مجموعه سیل ما را در مواجهه با فرش‌های پوشیده از لکه‌های نفت‌گون یا شعاع نور قرار می‌دهد٬ در روبرویی با فرش‌هایی که نقوش آن‌ها در زیر لکه‌های تاریک نفت‌گون پنهان شده یا از دل نور سر برآورده‌ و ریزش تاریکی را متوقف کرده‌اند.

گرایش احمد به درنوردیدن مرزها و محدودیت‌ها اکیدا با باور به این امر که در هنر معاصر همه چیز ممکن است سنخیتی ندارد. محدودیت‌های اجرایی فرش، هنر او را از رئالیسم سرمایه‌داری متاخر که همه چیز در آن ممکن است جدا می‌سازد. آنچه در هنر احمد واجد اهمیت است به پرسش کشیدن چیستی هنر و درک ما از آن به مثابه زبانی کهن و آشناست. مواجهه با اثری که پیش از هر چیز ما را در تکانه مواجهه قرار می‌دهد. زیست هنری او بر پایه ارائه پاسخ به پرسش‌ها یا ارائه بیانیه در باب چیستی هنر معاصر نیست، بلکه مطرح ساختن این پرسش ساده است که هنر چیست؟

«گارا» - ۲۰۱۴

 

«آب‌گون» - ۲۰۱۴

 

مواجهه با آثار احمد شاید نزدیک‌ترین تجربه‌ به احوال کسانی باشد که نخستین بار با چشمه یا دگردیسنده‌های مارسل دوشان روبرو شدند. سوال این نیست که آیا آنچه می‌بینم یک اثر هنری است و اگر جواب آری است، به چه معناست؟ پرسش اصلی آن است که هنر چیست و ما به عنوان انسان قرن بیست و یک تا چه اندازه در محدوده باورهای کهن‌مان نسبت به آن قرار داریم.